پاکستان در میانه بحران خاور میانه؛ متحد خاموش یا بازی‌گر کلیدی؟

October 14th 2025

محمد فرهاد جلال

پاکستان یکی از متحدان استراتژیک ایالات متحده امریکا در منطقه بوده است. هرچند نظام سیاسی این کشور ظاهر دموکراتیک دارد، اما ارتش همواره نقش کلیدی در تحولات داخلی و سیاست خارجی آن ایفا کرده است. وقوع چندین کودتا و تشکیل حکومت‌های نظامی، نشان می‌دهد که حتا دولت‌هایی که از راه رای مردم بر سر کار می‌آیند، بدون حمایت ارتش دوام چندانی ندارند. پاکستان در سیاست خارجی خود رویکرد چندگانه داشته و هیچ‌گاه نسبت به متحدانش صداقت کامل نشان نداده است. به‌ویژه در جریان تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان (۱۹۷۹–۱۹۸۹)، پاکستان نقش محوری و فعالی در منازعه دو قطب شرق و غرب ایفا می‌کرد. ایالات متحده برای مقابله با شوروی نیاز به متحدی چون پاکستان داشت تا بتواند زمینه‌ای برای به چالش کشیدن حضور نظامی شوروی در افغانستان فراهم سازد. پاکستان نیز در این برهه از همکاری با امریکا سود بسیاری برد و موفق شد جایگاه خود را به‌عنوان بازی‌گر اصلی در معادلات منطقه‌ای تثبیت کند. اگرچه پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان همزمان با درگیری‌های داخلی در این کشور، پاکستان و افغانستان دیگر در محراق توجه امریکا قرار نداشتند.

در حالی که پاکستان در به قدرت رساندن مجاهدین و طالبان یکی پی دیگری نقش اساسی داشت، این کشور اهداف استراتژیک خود را همزمان در افغانستان عملی می‌کرد. در دوره نخست حاکمیت طالبان (۱۹۹۶–۲۰۰۱)، حضور شبکه القاعده در افغانستان و حمایت آشکار پاکستان از این رژیم، پرسش‌های زیادی را درباره روابط اسلام‌آباد با گروه‌های افراطی برانگیخت. رویداد یازده سپتامبر ۲۰۰۱ بار دیگر نگاه امریکا را به پاکستان معطوف کرد. دولت جورج بوش به هدف مبارزه با تروریسم و سرنگونی طالبان، به افغانستان حمله کرد. پاکستان با ارایه امکانات ترانزیتی و اطلاعاتی، از جمله کمک در شناسایی و بازداشت چهره‌های کلیدی طالبان و القاعده در مرز ۲۶۴۰ کیلومتری خود با افغانستان، حمایت خود را از این عملیات اعلام کرد.

با وجود همکاری‌های آشکار، روابط واشنگتن و اسلام‌آباد طی دو دهه حضور ناتو در افغانستان همواره با نوسان همراه بود. سیاست پاکستان، تعامل پیچیده‌ای میان همکاری با امریکا و حمایت پنهانی از طالبان را دنبال می‌کرد. روشن نبود که پناه دادن به رهبران طالبان در خاک پاکستان، با هماهنگی قدرت‌های بزرگ انجام می‌گرفت یا دستگاه اطلاعاتی آی‌اس‌آی به‌طور مستقل در پی تحقق منافع خود بود. همزمان با حضور فعال هند در دوران جمهوریت، پاکستان همواره از گسترش نفوذ رقیب دیرینه‌اش نگران بود و برای تضعیف دولت افغانستان از طالبان حمایت مالی و تسلیحاتی می‌کرد. اگرچه دولت افغانستان بارها نگرانی خود را در این خصوص ابراز داشت، مقامات پاکستانی همواره این اتهامات را رد می‌کردند. با این حال، کشته شدن اسامه بن لادن، رهبر القاعده، در عملیات نیروهای امریکایی در ایبت‌آباد پاکستان (۱ می ۲۰۱۱)، اثبات کرد که خاک پاکستان هنوز پناهگاه امنی برای گروه‌های تروریستی است. اگرچه برخی منابع از همکاری آی‌اس‌آی در این عملیات سخن گفتند، همین مساله نشان می‌دهد که هیچ فرد یا گروهی خارج از محاسبات منافع ملی پاکستان باقی نمی‌ماند.

با بازگشت طالبان به قدرت، بار دیگر زمینه برای اجرای اهداف راهبردی پاکستان در افغانستان فراهم شد. در عین حال، پاکستان روابط نزدیک‌تری با چین برقرار کرده، اما خود را همچنان متحد منافع امریکا در منطقه می‌داند و آماده است در پیاده‌سازی برنامه‌های ایالات متحده همکاری کند. سفر عاصم منیر، رییس ستاد ارتش پاکستان، به امریکا و دیدار دو ساعته او با دونالد ترمپ، فصل تازه‌ای از دیپلماسی منطقه‌ای اسلام‌آباد را رقم زد. این رویداد نه‌تنها توجه امریکا، بلکه توجه سایر بازی‌گران منطقه‌ای از جمله هند، چین و روسیه را نیز به خود جلب کرده است. این تحولات می‌تواند برای طالبان نیز پیامدهای نگران‌کننده داشته باشد؛ به‌ویژه که در سال گذشته، انشعابات فکری درون طالبان – به‌ویژه بر سر تمرکز قدرت – افزایش یافته و مواضع ملی‌گرایانه این گروه، از جمله در نپذیرفتن خط دیورند و حمایت ضمنی از تحریک طالبان پاکستان (TTP)، باعث آسیب‌پذیری آن در برابر سیاست‌های اسلام‌آباد شده است.

اکنون به‌نظر می‌رسد که پاکستان با پررنگ‌تر کردن نقش منطقه‌ای خود و حضور در روندهای حل بحران، به بازی‌گر تاثیرگذار در تحولات جنوب آسیا تبدیل شده است. این امر، بدون تردید، به یکی از نگرانی‌های اصلی طالبان بدل شده است. همچنین بعید نیست که ترمپ در دیدار با عاصم منیر تاکید کرده باشد که تنها قدرتی که می‌تواند حامی واقعی پاکستان و منافعش در منطقه باشد، امریکاست؛ و اسلام‌آباد را برای ایفای نقش بیش‌تر در تامین منافع واشنگتن ترغیب کرده باشد. از سوی دیگر، احتمال می‌رود که دیدار ترمپ و منیر اهداف و دستورکارهای پنهان دیگری نیز داشته که با گذر زمان روشن خواهد شد. به‌ویژه این‌که این دیدار بی‌ارتباط با تنش‌های فزاینده میان ایران و اسراییل نبوده و شاید پیش‌درآمدی بر ورود نظامی امریکا به منازعه تازه در خاور میانه باشد.

بحران خاور میانه تا چه اندازه محور گفت‌وگوی عاصم منیر و دونالد ترمپ بود؟

ابتکار آتش‌بس میان ایران و اسراییل از سوی دونالد ترمپ، رییس‌ جمهور ایالات متحده، نقطه عطفی در روابط بین‌الملل و تحولات اخیر خاور میانه به شمار می‌رود. هرچند رعایت این آتش‌بس و نقش کلیدی واشنگتن در مذاکرات، توجه جهانیان را جلب کرد، اما تلاش‌های پشت ‌پرده، به‌ویژه نقش پاکستان پس از سفر عاصم منیر به امریکا، بازتاب رسانه‌ای چشم‌گیری نداشت. ایالات متحده با درک حساسیت‌های منطقه‌ای، به همکاری پاکستان نیاز دارد تا در صورت نقض آتش‌بس و گسترش درگیری با ایران، رویکرد متناسب اتخاذ کند. از همین‌رو دونالد ترمپ برای ارزیابی میزان همکاری پاکستان و ارتش آن کشور، از عاصم منیر دعوت کرد تا در تاریخ ۱۹ جون ۲۰۲۵ در کاخ سفید با وی دیدار داشته باشد. این دیدار، بیش از آن‌که صرفاً در راستای منافع فوری باشد، بر تقویت مناسبات دیپلماتیک در بلندمدت تمرکز داشت؛ به‌گونه‌ای که نقش موثر پاکستان در مدیریت بحران خاور میانه و تقویت روابط با امریکا، به موضوع محوری بدل شد. بسیاری از تحلیل‌گران بر این باورند که این رویکرد چندبُعدی و عمل‌گرایانه‌ پاکستان، آغازگر عصر نوین در روابط دیپلماتیک این کشور و نقطه عطفی در جایگاه منطقه‌ای آن است.

گزارش‌ها حاکی از آنند که در کنار تقویت مناسبات استراتژیک، مباحثی پیرامون روابط اقتصادی، نگرانی‌های ژئوپلیتیکی و همچنین تنش‌های میان ایران و اسراییل نیز در گفت‌و‌گوی دو ساعته ترمپ و منیر مطرح بوده است. طبق تحلیلی از پینی‌لوپ مک‌گرا، که در تاریخ ۱۹ جون در روزنامه گاردین منتشر شده، جنرال مایکل ای. کوریلا، فرمانده ستاد مرکزی امریکا، پاکستان را شریک «پدیده‌ای» در مبارزه با تروریسم خوانده و به نقش اسلام‌آباد در بازداشت عامل بمب‌گذاری سال ۲۰۲۱ در دروازه «ابی‌گیت» میدان هوایی کابل اشاره کرده است؛ حمله‌ای که همزمان با خروج نیروهای امریکایی رخ داد و منجر به کشته شدن ۱۳ سرباز امریکایی و بیش از ۱۷۰ شهروند افغان شد. از سوی دیگر، گمانه‌زنی‌هایی وجود دارد که تغییر رویکرد امریکا نسبت به طالبان، در سایه نگرانی‌های پاکستان از چندگانه‌گی مواضع این گروه نسبت به بازی‌گران منطقه‌ای نظیر هند، چین، روسیه و ایران، بخشی از گفت‌وگوی دو طرف را تشکیل داده است. با آن‌که طالبان خود را به توافق دوحه و منافع امریکا متعهد نشان می‌دهند، ترمپ همچنان به آن‌ها با دیده تردید می‌نگرد. طالبان برای حفظ حمایت امریکا، در قبال جنگ ایران و اسراییل مواضع همسو با واشنگتن اتخاذ کرده‌اند و در عین حال، برای جلب رضایت تهران، حملات اسراییل را نیز محکوم نموده‌اند. این موضع‌گیری دوگانه، به‌ویژه از آن‌جا که بخشی از طالبان با سیاست‌های ایران در افغانستان هم‌راستا هستند، نگرانی‌هایی را در میان مقام‌های امریکایی برانگیخته است.

تاکید ترمپ بر بررسی عمل‌کرد طالبان و نقش پاکستان در معادلات منطقه‌ای از همین منظر اهمیت می‌یابد. آن‌چه که زلمی خلیل‌زاد، نماینده پیشین امریکا در امور صلح افغانستان، درباره درخواست کنترل طالبان از سوی عاصم منیر مطرح کرده بود، بیش‌تر به انحراف افکار عمومی می‌ماند؛ چرا که در حالی ‌که سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) نفوذ قابل توجهی در میان طالبان دارد، نیازی به چنین درخواست صریح از جانب رییس ستاد ارتش این کشور وجود ندارد.

در حالی‌ که دیپلماسی حساب‌شده اسلام‌آباد بار دیگر جایگاه منطقه‌ای پاکستان را پررنگ ساخته، ابتکارات تنش‌زدایانه‌ این کشور در بحران فعلی، نه‌تنها از گسترش آن جلوگیری کرده، بلکه پاکستان را از یک «تماشاچی منفعل» به «بازی‌گر مسوول با نگرش استراتژیک» بدل ساخته است. در نمای بزرگ‌تر، این رویکرد دیپلماتیک، نقش پاکستان را به‌عنوان یک عامل ثبات در روابط منطقه‌ای، به‌ویژه با ایران، برجسته می‌سازد؛ جایگاهی که می‌تواند در بلندمدت آن کشور را به بازی‌گر کلیدی در معادلات خاور میانه تبدیل کند. در این میان، پاکستان تلاش کرد تا با اتخاذ مواضع منطقی و مبتنی بر اصول دیپلماتیک، به‌ویژه نسبت به منازعه ایران و اسراییل، از بروز بی‌ثباتی بیش‌تر جلوگیری کند. در حالی‌ که مخالفت علنی خود را نسبت به حمله اسراییل بر ایران اعلام کرد، در عین حال از اقدامات تنش‌زا پرهیز نمود و از انزوای تهران در منطقه نیز جلوگیری کرد. به‌دنبال حملات اسراییل بر ایران، وزیر خارجه پاکستان تاکید کرد که در صورت توقف حملات، فرصت مذاکره با تهران وجود دارد. همزمان، نماینده دایم پاکستان در سازمان ملل، عاصم افتخار احمد، با انتقاد از اقدامات اسراییل، حق دفاع ایران تحت ماده ۵۱ منشور سازمان ملل را مورد تاکید قرار داد.

پس از برقراری آتش‌بس در تاریخ ۲۴ جون ۲۰۲۵، برخی از کارشناسان معتقدند که بازنگری سیاست‌های ایالات متحده در قبال بحران منطقه، تا اندازه‌ای تحت‌ تاثیر مشاوره‌های ارایه‌شده از سوی عاصم منیر صورت گرفت. او در اوج تنش‌ها، در دیدار بلندمدت با ترمپ شرکت کرد که گفته می‌شود ممکن است زمینه‌ساز تغییرات اساسی در راهبرد امریکا شده باشد. در پی این دیدار، امریکا تصمیم گرفت به‌جای حملات گسترده، ضربات محدود و هدف‌مند را بر تاسیسات آسیب‌دیده هسته‌ای ایران وارد کند؛ رویکردی که هدف آن جلب رضایت اسراییل بدون تحریک انتقام ایران بود. با این حال، براساس تحلیلی در وب‌سایت Atlantic Council به‌تاریخ ۲۳ جون ۲۰۲۵، سیاست کنونی پاکستان با چالش‌هایی نیز همراه است. حفظ موازنه بین حمایت از ایران و جلوگیری از ناراضی‌سازی عربستان سعودی و امارات متحده عربی – دو متحد مالی کلیدی پاکستان – از جمله دشوارترین تصمیمات دیپلماتیک برای این کشور محسوب می‌شود. در عین حال، تقویت روابط استراتژیک با امریکا نیز یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی اسلام‌آباد به‌شمار می‌رود، تا بتواند در سطح منطقه، به‌ویژه در روابط با همسایه‌گانش، نقش کلیدی ایفا کند.